خـــــنـــــد^ه^ بـــــازار شادمانی همه جا پشت در است ، در گشودن هنر است...! |
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
یک شنبه 5 شهريور 1391برچسب:, :: :: نويسنده : Ali Sadeghi
بچه : بابا من برای چی بدنیا اومدم ؟ شنبه 4 شهريور 1391برچسب:, :: :: نويسنده : Ali Sadeghi
به مامانم میگم سرم درد میکنه … میگه چرا ؟ فک و فامیله داریم؟
جمعه 3 شهريور 1391برچسب:, :: :: نويسنده : Ali Sadeghi
دیشب خسته بودم وسط حال ولو شدم ، خوابم برد، نصف شبی یه لحظه احساس کردم نفسم بالا نمیاد و دارم خفه میشم، جد و آبادم اومد جلو چشم!! افتادم به سرفه کردن و نفس نفس زدن، قشنگ اینقد سرفه کردم که بنفش شدم! همینجوری، مات و خواب زده پرسیدم چیه؟!؟ چی شده؟؟ فک و فامیله داریم؟ جمعه 3 شهريور 1391برچسب:, :: :: نويسنده : Ali Sadeghi
داریم آبگوشت میخوریم, گوش کوبُ گرفتم دستم ، تیریپ خاطره های کودکی....به بچه خواهرم میگم :دایی جون این گوش کوب سنش از منم بیشتره .... مادرم از اون ور میگه : فایدشم همین طور ! جمعه 3 شهريور 1391برچسب:, :: :: نويسنده : Ali Sadeghi
نفهمی دردیست که فرد را نمی کشد اما اطرافیان را دق مرگ می کند . . . جمعه 3 شهريور 1391برچسب:, :: :: نويسنده : Ali Sadeghi
لذتی که توی باز و بسته کردن درِ باتریِ کنترل تلویزیون موقعِ تماشای تلویزیون هست، پنج شنبه 2 شهريور 1391برچسب:, :: :: نويسنده : Ali Sadeghi
پسره از باباش ميپرسه بابا فرق حادثه با بدبختي چيه ؟ ميگه پسرم فکر کن ما رفتيم شمال يه موج بزرگ مياد مادرتو ميبره تو دريا، به اين ميگن حادثه. حالا اگه يکي پيدا شه مادرتو نجات بده بهش ميگن بدبختي!!! پنج شنبه 3 شهريور 1391برچسب:, :: :: نويسنده : Ali Sadeghi
آدم به 6 دليل شانس اورد چون حوا نمی تونست اينارو بهش بگه: بقیش رو شمابگید؟ [ نظرای این پست بدون تایید نویسنده نمایش داده میشن (همین الان نوشتی همین الان همه میتونن ببینن)] چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:, :: :: نويسنده : Ali Sadeghi
عموم آمریکا زندگی میکنه…
سه شنبه 31 مرداد 1391برچسب:, :: :: نويسنده : Ali Sadeghi
الان شما اگه همینطوری بیکار هم نشسته باشید تو خونه ؛ پدر و مادره ما داریم؟ سه شنبه 31 مرداد 1391برچسب:, :: :: نويسنده : Ali Sadeghi
سر کلاس زبان خارجه استاد از رفیقم چیزی پرسید که باید به انگلیسی جوابشو میداد... چند ثانیه طول کشید واون همون طور که داشت فکر میکرد با خنده گفت : ….loading, please wait چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, :: :: نويسنده : Ali Sadeghi
داشتم ماشین رو دنده عقب میآوردم تو حیاط چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, :: :: نويسنده : Ali Sadeghi
یه بار تو یه جمعی بودم مامانم زنگ زد گفت : یه سوالی ازت می پرسم اونجا تابلو نکن ! فقط با اره یا نه جواب منو بده ! باشه ؟ سه شنبه 24 مرداد 1391برچسب:, :: :: نويسنده : Ali Sadeghi
موقع خواب مامانم به بابام گفت اون گوشی منو میدی. دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:, :: :: نويسنده : Ali Sadeghi
داشتم تلویزیون میدیدم یهو داداشم داد زد کمک کمک پریدم تو آشپزخونه دیدم از ماکروویو آتیش میزنه بیرون نگو این شاهکاره خلقت داشته تو ماکروویو جورابشو خشک میکرده؟آخه الان من چی بگم بهش؟فک و فامیله داریم؟
دو شنبه 13 مرداد 1391برچسب:, :: :: نويسنده : Ali Sadeghi
پسر داییهام به باباشون گفتند ماشین بخر واسمون اونم گفته تا گواهینامه نگیرید نمی خرم. بعد این بیچاره ها با مکافاتی رفتند هر دو گواهینامه گرفتند و اومدند که بیا بریم ماشین اسم بنویسیم, اونم گفته کی دیدید تا حالا که تازه گواهینامه بگیره و ماشین نو سوار بشه و دو ساعت دلیل آورده که چون تازه کار هستید ماشین نو را اینور و اونور میزنید و به هر حال داغونش میکنید... بعد چندین ساعت بحث پسرداییهام خسته شدند و گفتند خب, قبول همون دسته دوم بگیر... دایی من جدی برگشته بهشون گفته من به کالای دسته دوم اعتقاد ندارم. درباره وبلاگ ![]() به قول فامیل دور :
شادمانی همه جا پشت در است ، در گشودن هنر است...!
************
خسیس بازی در نیار....!
دوست دارم نظرت رو در مورد پست هام بدونم...!
موضوعات آخرين مطالب پيوندهاي روزانه پيوندها
![]() نويسندگان
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
![]() |