مترجم سايت

:|
 
خـــــنـــــد^ه^ بـــــازار
شادمانی همه جا پشت در است ، در گشودن هنر است...!
 
 
چهار شنبه 22 آذر 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

یه بار کلاس اول دبستان


بغل دستیم بهم گفت: مسخره ...

منم گفتم : اسم بابات اصغره ...

اقا این دیگه تا آخر سال گیر داده بود که تو اسم بابای منو از کجا میدونی 

:| 



پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

صبح رفتم سری تیغ ژیلت فیوژن بخرم؛


فروشنده گفت: بسته چهار تاییش 50 هزار تومن....!!

هیچی دیگه رفتم رساله رو ورق زدم,

دیدم نوشته: المَحاسِنُ زینَتُ الرَجُل.... :| 



جمعه 10 آذر 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

در سایت اندروید مارکت ، زیر یه برنامه ، یه پسری کامنت زده بود : این برنامه خییلی خوبه من برای " آیفونم " دانلودش کردم ، حال میکنم باهاش ...؟!؟!؟!!!!!!! خوب برادر من قپی میای یه نیم نگاه هم به شعور مردم داشته باش ..... یا حداقل از آندروید خجالت بکش اسم رقیبش رو جلوش میاری ................. 



مَــــــــــــــــــــــــــــــــــله…؟!!.


.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

تلفن جواب دادن منشى های ایرانی 



جمعه 10 آذر 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

شما یادتون نمیاد بزرگترین خلاف ما زمان مدرسه داشتن گام به گام بود!


از اختلاس هم جرمش بیشتر بود ! 



جمعه 10 آذر 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

ﺍﯾﻨﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺷﺒﮑﻪ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﻧﺸﻮﻥ ﻣﯿﺪﻩ


ﻣﺴﺌﻮﻝ ﺟﺎﺑﺠﺎﯾﯽ ﻫﺎﯼ ﻋﻈﯿﻢ ﻫﺴﺘﻦ

ﯾﻪ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺑﺬﺍﺭﻥ ﺑﯿﺎﻥ ﻣﻨﻮ ﻫﻢ ﺍﺯ ﭘﺎﯼ ﮐﺎﻣﭙﯿﻮﺗﺮﻡ ﺑﻠﻨﺪ ﮐﻨﻦ!

ﻋﻤﺮﺍ ﺍﮔﻪ ﺑﺘﻮﻧﻦ |: 



یک شنبه 22 آبان 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

یکی از بچه ها روایت میکرد:
رفته بودم سربازی، روز اول نشوندنمون رو زمین...
جناب سروان داد زد : کی اینجا لیسانس ریاضی داره؟!!
منم با ذوق و شوق دستمو بردم بالا گفتم : من جناب!!!
گفت : پاشو اینا رو بشمار!!!!: 



یک شنبه 21 آبان 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

یکی از بچه ها روایت میکرد:
رفته بودم سربازی، روز اول نشوندنمون رو زمین...
جناب سروان داد زد : کی اینجا لیسانس ریاضی داره؟!!
منم با ذوق و شوق دستمو بردم بالا گفتم : من جناب!!!
گفت : پاشو اینا رو بشمار!!!!: 



یک شنبه 21 آبان 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

آقای محترمی که میبینی دوس دخترت جواب تماست رو نمیده،دلیل نمیشه فک کنی در حالت خیانت به شماست...شاید گوشیش رو خونه اون یکی دوس پسرش جا گذاشته :| 



یک شنبه 21 آبان 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

داشتم توی یه خیابونی رد میشدم همینطور که میرفتم اون طرف خیابون دختره یه جیغی کشید

من : سریع پریدم طرف دخدره خانوم چیزی شده؟؟؟

دختره : نه

من : پس چی شد؟؟؟

دختره : توروخدا بیا زیر درخت این گربه چقدر نازه

:|

ای خدا شکرت دختر نشدیم 



یک شنبه 22 آبان 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

اون وختا میگفتیم بابا ما رو ببر سینما.


میگفت بریم سینما بگیم چی؟

مام میگفتیم خب راست میگه بریم سینما بگیم چی؟

فک میکردیم حتما باید چیزی بگیم !

:| 



یک شنبه 22 آبان 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

دیدین چی شد ؟


اومدم یه بوگاتی ویرون بخرم صاحبش سر یه حرف کوچیک دبه کرد ،

همه چی رو اوکی کردیم فقط من گفتم پول ندارم

بهش بر خورد !!

:|

کصافط معلوم بود فروشنده نیست 



یک شنبه 22 آبان 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

+ چیزمو ول کن !
- خودت چیزمو ول کن !
+ چیز خودمه !
- نخیرم ، چیز خودمه !
“کشمکش دو بچه موش سوسول تازه خارج از کشور رفته بر سر یه تیکه پنیــــــر !” 



یک شنبه 21 آبان 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

اینکه پدر پولداری نداری مقصر نیستی ،
.
.
.
.
.
.
.
.
.

ولی اگه پدر زن پولدار پیدا نکنی خودت مقصری:))))))) 



یک شنبه 21 آبان 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

گیرم برم آمریکا!

واسه زندگی!

بهترین جاش اصلا!

تو بگو بهترین شرایط!

فقط کافیه تو آمریکا برق بره !بعد:
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
برق که بیاد هیشکی تو صلوات فرستادن منو همراهی نکنه!

بغضم میگیره برمیگردم ایران ! 



یک شنبه 21 آبان 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

شب یارو به زنش میگه خانم من امشب هوس نون بربری کردم .....

زنش میگه خوب برو بگیر من هم بخورم ....

یارو میره نونوایی میگه

آقا شاطر دو تا نون بربری بده ....

شاطر میگه چرا دو تا ؟
میگه آخه خانومم هم هوس نون بربری کرده.

وقتی‌برمیگرده خونه و نون رو میذاره تو سفره زنش میگه این نون رو از کجا خریدی ؟

اونم میگه از سر کوچه ....

زنش میگه خوب دستت درد نکنه ولی‌ من نمیتونم یه نون کامل بخورم ، چون تو رژیمم ....

یارو میگه عیبی نداره هرچی‌ نخوردی من میخورم ...

خوردنشون که تموم شد رفتن بخوابن ....

هنوز سرشون به بالش نرسیده بود که خوابشون برد ....

الانم خوابیدن، بذار بیدار بشن ببینیم دیگه چیکار می‌کنن، حتما شما رو در جریان میذارم ....

:))) 



یک شنبه 21 آبان 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

بچه بودم بابام گفت بشین موهاتو آلمانی بزنم. گند زد تو سرم مجبور شد از ته بزنه بعدش گفت طوری نیست حالا آمریکایی شد!!!
من:| 



جمعه 19 آبان 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

یه دختر خاله دارم اول ابتدایه ی بار خالم بهش گفت زن علی میشی با عشوه گفت نه علی سوسوله موهاشو فشن میکنه اهل کار نیست دختر بازی میکنه هروقت مرد شد بیاد یه کاری براش میکنم
من %&*-+*&##@&/-
خالم !!!!!!!!!!!!
دختر خالم با عشوه ///////()@
بعد بازم نگام میکنه میگه برو دیگه
میگم کجا میگه برو مرد شو منو از دست ندی 



جمعه 19 آبان 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

دیشب رفتم استخر, بعداز شنا اومدم لباسامو بپوشم دیدم رو موبایلم 4 تا میس کاله 6 تا اس ام اس از دوس دخترم:
اس ام اس 1: عزیزم چرا زنگ میزنم جواب نمیدی؟

اس ام اس 2: انگار سرت شلوغه جواب اس ام اس هم نمیدی.
اس ام اس 3: همین الان زنگ میزنی وگرنه من می دونم وتو…

اس ام اس4: کثافت آشغال معلوم هست کدوم گوری هستی؟
اس ام اس 5: تقصیر منه که آدم حسابت کردم کچل ایکبیری با اون مامان چاقت.گمشو برو پیش همون دختر عموی …
اس ام اس6: راستی اینم میگم که بسوزی منو دوستت حمید دو ماهه رابطه داریم.بای!! 



یک تهرانی، یه اصفهانی، یه شیرازی و یک آبادانی توی کافی شاپ با هم صحبت میکردند :
تهرانی: من یک موقعیت عالی دارم، می خوام بانک ملی رو بخرم !
اصفهانی: من خیلی ثروتمندم و می خوام شرکت بنز رو بخرم !
شیرازی: من یه شاهزاده ثروتمندم و می خوام شرکت مایکروسافت و اپل رو بخرم !
سپس منتظر شدند تا آبادانی صحبت کند
.
.
.
.
.
.
آبادانی قهوه خود رو هم زد. خیلی با حوصله قاشق رو روی میز گذاشت،
یه کم قهوه خورد، یه نگاهی به اونها انداخت و با آرامی گفت:
نمیفروشم....!!! 



جمعه 19 آبان 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

دیگه چقدر بکشم از دست این فک و فامیل,با یکی از بچه ها رفته بودیم بیرون برگشته میگه اااااااااااااا این مغازه خندونه فروشیه جدیده.گفتم مغازه چی؟:o میگه خربزه و هندونه دیگه.هرچقدر هم میگفتم اشتباه گفتی زیر بار نمیرفت.دیوار محکم سراغ ندارین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 



پنج شنبه 19 آبان 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

فک کنم الان تو آمریکا کنار لوگوی هر شبکه ای نوشته حماسه ی حضور 



پنج شنبه 18 آبان 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

یه برنامه ایرانی برای گوشیم دانلود کردم که وقتی موبایل کامل شارژ میشه بهت خبر میده ...

مام اینو نصب کردیم روگوشی و شب زدیمش به شارژ و گرفتیم خوابیدیم ...

رفقایی که شما باشین ساعت ۳ نصفه شب یهو دیدیم صدای فریاد یکی میاد میگه:
« بکش بیرون! بکش بیرون! »

:)))))))))))))))) 



پنج شنبه 18 آبان 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

یادش بخیر بچه که بودم بابام بهم ریاضی یاد میداد که آخرشم به کتک ختم می شد،روش یاد دادنش هم اینجوری بود :
4=2+2
5=3+2
خب پسرم حالا اینو تو حل کن :
?= cos 120 * limit 1/5-tan 60
من : 0_o
بابام : :|
بعدشم تق .... شالاب .... شلووب .... بنگ ..... بونگ ...
 



پنج شنبه 18 آبان 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

 من یه بار داوطلبی رفتم پای تخته
عربی جواب بدم از 20 نمره 4 شدم!
خداروشکر زورکی نبردنمــــــا!و گرنه بدهکار میشدم :):|



پنج شنبه 27 مهر 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

 حسی که دخترا با خوردن باد به موهاشون دارن پسرا با
خوردن باد به شلوار کردی دارند... :|



پنج شنبه 27 مهر 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

 بچه هاي الآن سختي ميکشن؟

ما دهنمون صاف شد انقدر دفتر خط كشي كرديم.

يارو دفتر ميخره از قبل توش مشقاشم نوشته شده حتي



پنج شنبه 27 مهر 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

 دختره ﻭﺍﯾﺴﺎﺩﻩﺑﻮﺩ ﮐﻨﺎﺭ ﺑﺎﺟﻪ ﺗﻠﻔﻦ ﻫﻤﮕﺎﻧﯽ ...

ﺭﻓﺘﻢ ﺟﻠﻮ ﺧﯿﻠﯽ ﺟﺪﯼ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﺷﻤﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﻭﻗﺘﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎﯾﯿﺪ؟

ﺑﺎ ﺫﻭﻕ ﮔﻔﺖ : ﺁﺭﻩ ﺁﺭه

ﮔﻔﺘﻢ: ﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺯﻧﮓ ﻧﺰﺩ؟؟؟

بیشعور دیگه جواب نداد.از بس که روابط عمومی این دختر ضعیف بود




پنج شنبه 27 مهر 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

 کی میگه زن رو فقط باس زمانی که داره ظرف میشوره رفت از پشت بغل کرد؟ 
زمانی هم که داره پشت اجاق گاز غذا میپزه باس رفت بغلش کرد 
زمانی هم که داره گردگیری میکنه باس رفت از پشت بغلش کرد 
زمانی هم که داره تخت رو مرتب میکنه باس رفت از پشت بغلش کرد 
زمانی هم که داره لباسارو اتو میزنه باس رفت از پشت بغلش کرد 
بعله اینجوریاس! 
(ستاد ترغیب بانوان به انجام کارهای خانه)

 




سه شنبه 27 مهر 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

 نمیدونم چرا اصراریه که این استادامون سر کلاس موقع حضور غیاب حتما بگن خانوم فلان یا آقای فلان.
1استاد داریم همیشه جابجا میگه خانوم آقارو.اسم یکی از دخترا راشین بود وقتی رسید به اسمش پرسید این چی حساب میشه؟
کل کلاس رفت رو هوا.
آخه چه کاریه!!نگو عزیز دلم

 




سه شنبه 27 مهر 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

 یه بار تو کلاس زیست شناسی معلممون از یکی از بچه ها یه سوال از درس جلسه ی قبل پرسید. پسره هم جوابو نمیدونست، گفت نمیدونم. یهو معلم - مثلا خواست تیکه بندازه - گفت: نبایدم بدونی. با این وضع درس خوندن شما، اگه فیل هم بود نمیتونست جواب بده !!
من :|
دوستام :|
سوال :0
علم زیست شناسی :0
فیل :0
آخه اینا چه ربطی داشت به هم؟!!
فیل همچنان :



سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

 یکی از کرامات من اینه که می تونم با حیوانات صحبت کنم

ولی متوجه منظورشون نمیشم....................



سه شنبه 25 مهر 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

 دوستم اس ام اس داده واسه امتحان فردا خوندی؟
من: نه، کار داشتم نرسیدم. تو خوندی؟؟
دوستم: نه دیگه، من هر وقت نمی خونم بهت مسیج میدم که تو هم بگی نخوندم خیالم راحت شه !!



جمعه 21 مهر 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

 دختره عینک آفتابی زده عکس گرفته گذاشته ،دوست پسرش اومده زیرش کامنت گذاشته عاشق همین نگاهتم ... !!!
من :|
دختره :|
عینک آفتابی :|
عشق در يك نگاه:|



جمعه 21 مهر 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

 اومدم تو پذیرایی میبینم داداشم زل زده به پیتزاشو شعر شادمهرو میخونه:
تمام تو سهمه منه ..
منو میگی :|
داداشم=))



جمعه 21 مهر 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

 پدر گرامی هر شب ساعت 8 شب از جلوی در اتاق بنده با یه لیوان چایی رد می شه و به سمت اتاق خودش می ره , در بین راه به من می گه چایی می خوای ؟
من با خوشحالی در حالی که اشک شوق تو چشام جمع شده می گم : بللله !
می گه : خوب برو بریز بعد میخنده و سرشو تکون میده و میره ! :|

فک و فامیله داریم ؟



جمعه 21 مهر 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

 با مامان بزرگم تو ماشین نشسته بودیم یهو دیدیم یه پرشه اونورتر داره تیک آف میکشه و دود بلند میشه از آسفالتا!! همه مهو تماشای ماشین بودیم یه دفعه مامان بزرگم گفت: خدا هدایتشون کنه الــــهی! این جوونا تا یه پرایدی می افته زیر دستشون چه کارایی میکنن !!
راننده پرشه >>> :-|
ما >>> =))))))))))



جمعه 21 مهر 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

 یه دوست دختر مهربون هم نداریم وقتی که اعصابمون خورده ..درکمون کنه ..کنارمون باشه و خودشو جوجو کنه که ما بخندیم و آروم بشیم ...
ما هم یکی محکم بخوابونیم زیر گوشش که دیگه از این لوس بازیا در نیاره وقتی عادم اعصابش خورده ..والا این مسخره بازیا چیه :)



جمعه 21 مهر 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

 آبجیم زنگ زده که بچه اسهال داره بلند شو بیا خونمون شاید ببینتت خوب شه! :Oقابل توجه بابام که میگه بی خاصیتم…داشته باش بچت خواص دارویی ضد اسهال داره! :(((((



جمعه 21 مهر 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

 یه بار از بیرون اومدم دیدم بابام لم داده سر مبل داره ژیمناستیک بانوان رو نگاه میکنه، مامانمم داره ظرف میشوره
بنده خدا... منم خیلی شیک زدم نشنال جئوگرافیک مار و عقرب نشون میداد نشستم به دیدن!
بابامم هیچی نگفت ولی میدونم که چه فحش هایی تو دلش بهم داده! الان خیلی خوشحالم!
حس میکنم گام مهمی در جهت تحکیم بنیان خانواده برداشتم!!! =))



درباره وبلاگ


به قول فامیل دور :
شادمانی همه جا پشت در است ، در گشودن هنر است...!
************
خسیس بازی در نیار....!
دوست دارم نظرت رو در مورد پست هام بدونم...!
پيوندهاي روزانه
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان خـــــنـــــد^ه^ بـــــازار و آدرس as2012.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تماس با ما

خبرنامه وبلاگ:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید


آمار وبلاگ:
 

بازدید امروز : 293
بازدید دیروز : 259
بازدید هفته : 1394
بازدید ماه : 552
بازدید کل : 167921
تعداد مطالب : 945
تعداد نظرات : 847
تعداد آنلاین : 1

« ارسال برای دوستان »
نام شما :
ایمیل شما :
نام دوست شما:
ایمیل دوست شما:

Powered by ParsTools




Future Google PR for as2012.loxblog.com - 3.28

.

چت روم

.



سرگرمی نمکی

 
 
 
با کليک بر روي +1 ما را در گوگل محبوب کنيد
td width= target=