خـــــنـــــد^ه^ بـــــازار شادمانی همه جا پشت در است ، در گشودن هنر است...! |
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
جمعه 3 شهريور 1391برچسب:, :: :: نويسنده : Ali Sadeghi
دیشب خسته بودم وسط حال ولو شدم ، خوابم برد، نصف شبی یه لحظه احساس کردم نفسم بالا نمیاد و دارم خفه میشم، جد و آبادم اومد جلو چشم!! افتادم به سرفه کردن و نفس نفس زدن، قشنگ اینقد سرفه کردم که بنفش شدم! همینجوری، مات و خواب زده پرسیدم چیه؟!؟ چی شده؟؟ فک و فامیله داریم؟ نظرات شما عزیزان:
موضوعات آخرين مطالب پيوندهاي روزانه پيوندها
![]() نويسندگان
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
![]() |