خـــــنـــــد^ه^ بـــــازار شادمانی همه جا پشت در است ، در گشودن هنر است...! |
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پنج شنبه 8 دی 1391برچسب:, :: :: نويسنده : Ali Sadeghi
صبح زود رسیدم خونه ، خیلی خسته بودم تازه خوابم برده بود که دیدم یکی داره بالاسرم باهام شوخی میکنه و قلقلک میده کف پامو فکر کردم خواهر زادمه ( 5ساله ه ) گفتم کرم نریز پدر سگ یهو چشمو باز کردم دیدم بابامه، بابای ما هم قاطی بلند بلند مادرمو صدا زد: خانوووووووووووووم بیا تحویل بگیر پسرت به من میگه پدر سگ :| نظرات شما عزیزان:
عزیزم مگه نگفتم جواب بده؟؟؟:دی... بیا تو وبمون جواب بده
سیما
![]() ساعت17:54---10 دی 1391
جدی این ماجرا یا ماجراهای دیگه برات اتفاق افتاده؟؟؟ خواهشا جواب بده
علی
![]() ساعت0:39---9 دی 1391
موضوعات آخرين مطالب پيوندهاي روزانه پيوندها
![]() نويسندگان
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
![]() |