مترجم سايت

پَـ نـَ پـَ
 
خـــــنـــــد^ه^ بـــــازار
شادمانی همه جا پشت در است ، در گشودن هنر است...!
 
 
دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

 خنده بازار



يک نظر
دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

جکستان خنده

 سرسفره عقد :

عاقد : عروس خانم وکیلم؟؟؟؟
عروس: پـَـَـ نــه پـَـَــــ رئیس قوه قضاییه ی کل تهران بزرگی !!

 


یک شنبه 22 مرداد 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

 یک مرد ۸۰ ساله میره پیش دکترش برای چک آپ.
دکتر ازش در مورد وضعیت فعلیش می پرسه و پیرمرد با غرور جواب میده : هیچوقت به این خوبی نبودم.
تازگیا با یه دختر ۲۵ ساله ازدواج کردم و حالا باردار شده و کم کم داره موقع زایمانش میرسه.
نظرت چیه دکتر؟ …
دکتر چند لحظه فکر میکنه و میگه: خب… بذار یه داستان برات تعریف کنم.
من یه نفر رو می شناسم که شکارچی ماهریه.
اون هیچوقت تابستونا رو برای شکار کردن از دست نمیده.
یه روز که می خواسته بره شکار از بس عجله داشته اشتباهی چترش رو به جای تفنگش بر میداره و میره توی جنگل …
همینطور که میرفته جلو یهو از پشت درختها یه پلنگ وحشی ظاهر میشه و میاد به طرفش.
شکارچی چتر رو می گیره به طرف پلنگ و نشونه می گیره و ….. بنگ! پلنگ کشته میشه و میفته روی زمین!
پیرمرد با حیرت میگه: این امکان نداره! حتما’ یه نفر دیگه پلنگ رو با تیر زده!
دکتر یه لبخند میزنه و میگه: دقیقا’ منظور منم همین بود!

 



2 نظر
یک شنبه 22 مرداد 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

 یک دانشجوی عاشق سینه چاک دختر همکلاسیش بود

بالاخره یک روزی به خودش جرات داد و به دختر راز دلش رو گفت و از دختره خواستگاری کرد
.
.
.
اما دختر خانوم داستان ما عصبانی شد و درخواست پسر رو رد کرد.
بعدم پسر رو تهدید کرد که اگر دوباره براش مزاحمت ایجاد کنه، به حراست میگه

روزها ازپی هم گذشت و دختره واسه امتحان از پسر داستان ما یک جزوه قرض گرفت و داخلش نوشت ” من هم تو رو دوست دارم، من رو ببخش اگر اون روز رنجوندمت
“اگر منو بخشیدی بیا و باهام صحبت کن و دیگه ترکم نکن.
.
.
ولی پسر دانشجو هیچوقت دیگه باهاش حرف نزد.
.
.
چهار سال آزگار کذشت و هر دو فارغ التحصیل شدند. اما پسر دیگه طرف دختره نرفت.!!
.
.
نتیجه اخلاقی این ماجرا. .
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
پسرهای دانشجو هیچوقت لای کتاب ها و جزوه هاشون رو باز نمیکنند.

داستان عاشقانه



يک نظر
شنبه 22 مرداد 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

 فیلسوف جلیل القدری می فرمایند:

دانی کف دست از چه بی موست؟
زیرا کف دست مو ندارد…

 


يک نظر
شنبه 22 مرداد 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

از چی بگم برات ؟
انتظار داری چه چیزی از جیب من در آد ؟
جز یه کاغذ سفید پاره ؟
خب آره رفیق 
تقلب توشه ولی باخودکار سفید ! …
تو هم مثل منی کم درد نداری ، درد اصلیت اینه که علاقه ای به درس نداری .
من کسی نیستم با این امتحانا دردم بگیره ولی این نمره ها رو کی میخواد گردن بگیره

 

 



2 نظر
شنبه 22 مرداد 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

 گویند سلطان محمود غزنوی جلوی پلکان قصر ایستاده بود که یکی از شعرای درباری (احتمالا عوفی) را دید و از او خواست که وقتی سلطان پا به پله اول می‌گذارد مصراعی بگوید که سلطان حکم قتلش را بدهد و وقتی سلطان پا به پله دوم گذاشت مصراع دوم را چنان بگوید که نه تنها اثر مصراع اول را از بین ببرد بلکه شاعر را شایسته پاداشی گران کند و همینطور در ادامه …

شاعر قبول کرد و سلطان پا به پله اول گذاشت.

سال ها بود تو را می کردم
همه 
شب تا به سحرگاه دعا

یاد داری که به من می دادی
درس آزادگی و مهر و وفا

همه کردند چرا ما نکنیم
وصف روی گل زیبای تو را

تا ته دسته فرو خواهم کرد
خنجر خود به گلوگاه نگاه

تو اگر خم نشوی تو نرود
قد رعنای تو از این درگاه

مادرت خوان کرم بود و بداد از پس و پیش
به یتیمان زر و مال و به فقیران بز و میش

یاد داری که تو را شب به سحر می‌کردم
صد دعا از دل مجروح پریشان احوال

وه که بر پشت تو افتادن و جنبش چه خوشست
کاکل مشک فشان با وزش باد شمال

عوفی خسته اگر بر تو نهد منع مکن
نام عاشق کشی و شیوه آشوب احوال



يک نظر
شنبه 21 مرداد 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

 شعر طنز

اهل دانشگاهم
رشته ام علافی‌ست
جیب‌هایم خالی‌ست
پدری دارم
حسرتش یک 
شب خواب
دوستانی همه از دم ناباب
و خدایی که مرا کرده جواب
اهل دانشگاهم
قبله ام استاد است
جانمازم نمره
خوب می‌فهمم سهم آینده من بی‌کاریست
من نمی‌دانم که چرا می‌گویند
مرد تاجر خوب است و مهندس بیکار
و چرا در وسط سفره ما مدرک نیست
چشم ها را باید شست
جور دیگر باید دید
باید از مردم دانا ترسید
باید از قیمت دانش نالید
وبه آن‌ها فهماند
که من اینجا فهم را فهمیدم
من به گور پدر علم و هنر خندیدم

* امیر پیشداد



3 نظر
شنبه 23 مرداد 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

 یعنی در حد شایعه هم دوست دختر ندارم که عصر که از سر کار میام خونه . زنگ بزنه خودمو براش لوس کنم اونم نازمو بخره یه خسته نباشید خشک و خالی بگه....



شنبه 23 مرداد 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi
توجه کردید که اسم بزرگ ترین سایت های دنیا معمولا دو تا O داره؟؟؟
facebOOk

gOOgle

yahOO

احتمالا این خارجی ها معتقدن که دو تا سوراخ کنار هم رمز موفقیته!



شنبه 22 مرداد 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

مراحل مختلف دانشجویی در ایران + ادامه مطلب



ادامه مطلب ...


4 نظر
شنبه 21 مرداد 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

روش های جزوه گرفتن +ادامه مطلب
 



ادامه مطلب ...


7 نظر
شنبه 21 مرداد 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

دانشجویان سراسر دنیا ...



ادامه مطلب ...


2 نظر
شنبه 21 مرداد 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

جمله اول مربوط به دانشجوی ورودی جدید و جمله دوم مربوط به دانشجوی ترم آخری…

 



ادامه مطلب ...


يک نظر
جمعه 20 مرداد 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

 

5صبح: ديدن روياي شاهزاده سوار بر اسب در خواب…..:girl_sigh:

6 صبح: در اثر شكست عشقي كه در خواب از طرف شاهزاده مي خوره از خواب مي پره .:27:

7صبح: شروع مي كنه به آماده شدن . آخه ساعت 12 ظهر كلاس داره!!!!!!!!batting eyelashes

8 صبح: پس از خوردن صبحانه مفصل (علي رغم 18 كيلو اضافه وزن) شروع مي كنه به جمع آوري وسايل مورد نياز: جوراب و مانتو و كيف و لوازم آرايش و لوازم آرايش و لوازم آرايش و لوازم آرايش و…:pinkglassesf:

9صبح: آغاز عمليات حساس زير سازي بر روي صورت (جهت آرايش):1:

10 صبح: عمليات زيرسازي و صافكاري و نقاشي همچنان با جديت ادامه دارد .time out

11 صبح: عمليات آرايش و نقاشي و لنز كاري و فيشيل و فوشول با موفقيت به پايان مي رسد و پس از اينكه دختر خودش رو به مدت نيم ساعت از زواياي مختلف در آيينه بررسي كرد و مامان جون 19 تا عكس از زواياي مختلف ازش گرفت، به اميد خدا به سمت دانشگاه ميره .thumbs up

12 ظهر: كلاس شروع شده و دختره وارد كلاس ميشه تا يه جاي خوب برا خودش بگيره . ( جاي خوب تعابير مختلفي داره . مثلا صندلي بغل دستي پولدارترين پسر دانشگاه - صندلي فيس تو فيس با استاد: در صورتي كه استاد كم سن و سال و مجرد باشد و … ):5:

1 ظهر: وسط كلاس موبايل دختر مي زنگه و دختر با عجله از كلاس خارج ميشه تا جواب منيژه جون رو بده. و منيژه جون بعد از 1.5 ساعت كه قضيه خواستگاري ديشبش رو + قضيه شكست عشقي دوست مشتركشون رو براش تعريف كرد گوشي رو قطع مي كنه. اما ديگه كلاس تموم شده .hee hee

2 ظهر: كلاس تموم شده و دختر مجبوره از يكي از پسراي كلاس جزوه بگيره. توجه داشته باشين دختر نبايد از دخترا جزوه بگيره. آخه جزوه دخترا كامل نيست!!!!!!!!!!!:32:

3 ظهر: دختر همچنان در جستجوي كيس مناسب جهت دريافت جزوه!!!!!:flowerysmile:

4عصر: دختر نا اميد در حركت به سمت خانه.sigh

5 عصر: يكدفعه ماشين همون پسر پولداره كه جزوه هاشم خيلي كامله جلوي پاي دختره ترمز مي كنه و ازش مي خواد كه برسونتش.:*:84:*:

6 عصر: دختر به همراه شاهزاده روياهاش در كافي شاپ گل زنبق!!! ميز دوم. به صرف سيرابي گلاسه.:6qwup3:

7 عصر: دختر ديگه بايد بره خونه و پسر تا دم خونه مي رسونتش. :winksmiley02:

8 غروب: دختر در حال پياده شدن از ماشين اون پسره: راستي ببخشيد جزوه تون كامله؟؟؟ امروز انقدر از عشق سخن گفتي مجالي براي تبادل جزوه نموند. و جزوه رو از پسر مي گيره.:consoling1:

9 شب: دختر در حال چيدن ميز شام در خانه سه تا ظرف چيني گل سرخي جهيزيه مامانش رو ميشكونه (از عواقب عاشقي):smil4337dd8b9eb25:

10شب: دختر در حال تفكر به اينكه ماه عسل با اون پسره كجا برن ؟؟!!؟!؟!؟!؟!:girl_sigh:

2شب: دختر داره خواب ميبينه رفته ماه عسل.dancing

5 صبح: دختره بيدار ميشه و ميبينه اون پسره sms داده كه: براي نامزدم كلي از تو تعريف كردم. خيلي دوست داره امروز با من بياد دانشگاه ببينتت!!! و امروز دختر بايد كمي زودتر به دانشگاه برود. شايد جاي مناسب تري در كلاس نصيبش شد!!!!!!!!!!!!!:32:

 

دخترا لطفا خودشون رو كنترل كنند...

 و

 24 ساعت از زندگي پسرا


و پسرا

8 صبح: تو رخت خواب…..yawn

9 صبح: يكم وول ميخوره  يه لنگه از پاشو از زير پتو ميده بيرون كفش هاي مارك دارش هنوز پاشه از پارتي ديشب اومده زحمت در آوردنشم نكشيده….:6qwup3:

10 صبح: مامان در و باز ميكنه ميبينه پسرش خوابه(الهي مادر فدات شه بچه ام تا صبح خونه دوستش كاراي پايان نامه اش رو ميديده گناه داره صداش نكنم يكم ديگه بخوابه!)praying

11 صبح : از جا ميپره سمت دستشويي………….(اگه نه كه باز خوابه)not worthy

12 صبح يا ظهر: موبايلشو ميبينه 99 تا ميس كال  199 تا اس ام اس سرش گيج ميره سونيا - رزا- سارا-بهناز -نازي-ژيلا- الناز- بيتا و………اقدس و شوكت هم آخرياشن اوه باز زنگ ميخوره؟ سايلنت بهترين راه حله!:261:

ميشه يه ساعت ديگه هم خوابيد!

1 ظهر: مامان اومد دم در باز خوابه؟ پسر گلم  علي جان بيدار شو مادر لنگه ظهر پاشو ضعف مي كنيا! خوشگلم مامانت قوربونه ابروهاي شمشيريت بره ….علي جاااااان عللللللللللللي (پتو رو ميكشه)….ا…مامان!! بزار بخوابم  پاشو ديگه پرتش ميكنه:32:

2 ظهر:ماماااااااااااااان …..ناهار:*:84:*:

3 ظهر:مامااااان جورابام كو؟oh go on

4عصر: مامااااااااااان ….سوييچ؟؟hee hee

5 عصر: اولين اتو…(مسافركشي صلواتي پسرا بيشتر برا ثوابش اين عمل انسان دوستانه رو انجام ميدن):2:

6 عصر:به دستور مامان ميره دنبال آبجي كوچيكه كلاس زبان البته اين كار هم فقط از روي علاقه به خواهر انجام ميده نه براي ديد زني چشم ها مثل چراغ پليس ميگرده كه كسي از قلم نيوفته البته اين كار هم براي نظارت و حس انسان دوستي انجام ميده و فقط كافيه يك پسر 10 ساله بياد بيرون از كلاس خواهر پشت كنكوريشو خفه ميكنه كه ..آره كلاس مختلطه تو هم اين همه كلاس حتما بايد بياي اينجا! حالا باشه خونه حسابتو ميرسم به ليدا بگو بياد برسونيمش دير وقته زشته..(داداش آخه اون كه خونه اش 2ساعت با ما فاصله است….امان از اين خواهر ها كه درد برادراشونو نمي فهمن نمي دونن برادر ضون بيچاره كمك و امداد…):31:

7 عصر: ليدا خانم شما تشنه تون نيست آبجي؟ تو چي؟ با يه آب زرشك چطورين؟
(زود خودش ميخوره دوتا هم مياره ميده به خواهرش و ليدا جون سريع راه ميوفته يه ترمز شديد كه ليدا جان نيازمند به دستمال كاغذي علي آقا هم كه نقشه اش گرفت دستمال حاوي شماره موبايل رو تقديم ميكنه ….)با يه عالمه شرمندگي ليدا كه خشكش زده ترجيح ميده با مانتوش پاك كنه …
:pinkglassesf:

8 غروب: دم خونه ليدا و لحظه فراق ….چه زود دير مي شود….!!!:44:

9 شب: آقا اين خانم برسونين به اين آدرس. با آژانس خواهرو پيچوند…..:41:

10شب: يه مهموني كوچيك طرفاي كامرانيه خيلي خلوت فقط از دور شبيه تظاهرات ميمونه…hee hee

2شب:مادر كجا بودي؟ دلم هزار راه رفت …. چقدر براي پايان نامه ات زحمت ميكشي ديگه جون نمونده برات بيا يه لقمه غذا بخور جون بگيري؟ نه مامان خسته ام با لباس تو رختخواب ولو ميشه (مادر: الهي مادرت بميره باز بي غذا خوابيد خدا لعنت كنه هر چي دانشگاه بچه هاي مردم اسيرن برا يه درس هر شب تحقيق!!!)drooling

 

 



2 نظر
سه شنبه 19 مرداد 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

 1- یهو نگاه میکنی می بینی خانوادت که 3 نفر بیشتر نیستن 5 خط موبایل دارن!

{بقیش در ادامه مطلب...}



ادامه مطلب ...


11 نظر
سه شنبه 17 مرداد 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

www.taknaz.ir نتایج اخلاقی ازدواج کردن آقایون (طنز)

 

 

قبل از ازدواج : خوابیدن تا لنگ ظهر
بعد از ازدواج : بیدار شدن زودتر از خورشید
نتیجه اخلاقی : سحر خیز شدن قبل از ازدواج : رفتن به سفر بی اجازه
بعد از ازدواج : رفتن به حیاط با اجازه
نتیجه اخلاقی : معتبر شدن
قبل از ازدواج : خوردن بهترین غذاها بی منت
بعد از ازدواج : خوردن غذا های سوخته با منت
نتیجه اخلاقی : تقویت معده
قبل از ازدواج : استراحت مطلق بی جر و بحث
بعد از ازدواج : کار کردن در شرایط سخت
نتیجه اخلاقی : ورزیده شدن
قبل از ازدواج : دید و بازدید از اماکن تفریحی
بعد از ازدواج : سر زدن به فامیل خانوم
نتیجه اخلاقی : صله رحم
قبل از ازدواج : آموزش گیتار و سنتور و غیره
بعد از ازدواج : آموزش بچه داری و شستن ظرف
نتیجه اخلاقی : همدردی با مردها
قبل از ازدواج : گرفتن پول تو جیبی از پاپا
بعد از ازدواج : دادن کل حقوق به خانوم
نتیجه اخلاقی : مستقل شدن
قبل از ازدواج : ایستادن در صف سینما و استخر
بعد از ازدواج : ایستادن در صف شیر و گوشت
نتیجه اخلاقی : آموزش ایستادگی
قبل از ازدواج : رفتن به سفرهای هفتگی
بعد از ازدواج : در حسرت رفتن به پارک سر کوچه
نتیجه اخلاقی : امنیت کامل....



يک نظر
دو شنبه 19 مرداد 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi
+18

Very Hot People +18 +18 +18

HOT hot HOT  HOT hot HOT    HOT hot HOT HOT hot HOT  HOT hot HOT  HOT hot HOT  HOT hot HOT 
HOT hot HOT  HOT hot HOT   HOT hot HOT HOT hot HOT  HOT hot HOT  HOT hot HOT  HOT hot HOT 

HOT hot HOT  HOT hot HOT   HOT hot HOT HOT hot HOT  HOT hot HOT  HOT hot HOT  HOT hot HOT 
HOT hot HOT  HOT hot HOT   HOT hot HOT HOT hot HOT  HOT hot HOT  HOT hot HOT  HOT hot HOT 
HOT hot HOT  HOT hot HOT  V   HOT hot HOT HOT hot HOT  HOT hot HOT  HOT hot HOT  HOT hot HOT

HOT hot HOT  HOT hot HOT   HOT hot HOT HOT hot HOT  HOT hot HOT  HOT hot HOT  HOT hot HOT 
HOT hot HOT  HOT hot HOT   HOT hot HOT HOT hot HOT  HOT hot HOT  HOT hot HOT  HOT hot HOT 
HOT hot HOT  HOT hot HOT   HOT hot HOT HOT hot HOT  HOT hot HOT  HOT hot HOT  HOT hot HOT  
HOT hot HOT  HOT hot HOT   HOT hot HOT HOT hot HOT  HOT hot HOT  HOT hot HOT  HOT hot HOT

 

زدیم به سیم آخر  عکس ها در ادامه مطلب...

 



ادامه مطلب ...


يک نظر
دو شنبه 16 مرداد 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

 مرد در ایران چيست؟؟؟؟
موجودي بدبخت كه
موقع تولد ، ميگن حال مادرش چطوره؟
موقع عروسيش ميگن چه عروس خوشگليه!
موقع مرگش هم ميگن بيچاره زنه !!!!



يک نظر
دو شنبه 16 مرداد 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

 فقط خانومهای ایرانی هستن از یه هفته قبل از عروسی هی میگن چی بپوشیم؟! ..
چی بپوشیم؟!
اونوقت شب عروسی رسماً هیچی نمی پوشن...!



يک نظر
دو شنبه 13 مرداد 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

 پسر داییهام به باباشون گفتند ماشین بخر واسمون اونم گفته تا گواهینامه نگیرید نمی خرم. بعد این بیچاره ها با مکافاتی رفتند هر دو گواهینامه گرفتند و اومدند که بیا بریم ماشین اسم بنویسیم, اونم گفته کی دیدید تا حالا که تازه گواهینامه بگیره و ماشین نو سوار بشه و دو ساعت دلیل آورده که چون تازه کار هستید ماشین نو را اینور و اونور میزنید و به هر حال داغونش میکنید... بعد چندین ساعت بحث پسرداییهام خسته شدند و گفتند خب, قبول همون دسته دوم بگیر... دایی من جدی برگشته بهشون گفته من به کالای دسته دوم اعتقاد ندارم.
الهی بمیرم واسشون....خیلی سخته خدایی :)))))))))))))))



يک نظر
دو شنبه 16 مرداد 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

اگرچه انواع دزدگیرها در بازار قابل خریدند ، اما هیچ چیز امنیت قفل و زنجیر به جا مانده از ایام قدیم نمیشه...

 



پنج شنبه 12 مرداد 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

 
مرد جوانی نزد پدر خود رفت و به او گفت : می خواهم ازدواج کنم. پدر خوشحال شد و پرسید : نام دختر چیست ؟ مرد جوان گفت : نامش سامانتا است و در محله ما زندگی می کند . پدر ناراحت شد . صورت در هم کشید و گفت: من متاسفم به جهت این حرف که می زنم . اما تو نمی توانی با این دختر ازدواج کنی چون او خواهر توست. خواهش می کنم از این موضوع چیزی به مادرت نگو. مرد جوان نام سه دختر دیگر را آورد ولی جواب پدر برای هر کدام از آنها همین بود.

با ناراحتی نزد مادر خود رفت و گفت: مادر من می خواهم ازدواج کنم اما نام هر دختری را می آورم پدر می گوید که او خواهر توست ! و نباید به تو بگویم . مادرش لبخند زد و گفت : نگران نباش پسرم. تو با هریک از این دخترها که خواستی می توانی ازدواج کنی . چون تو پسر او نیستی . . . !



2 نظر
پنج شنبه 12 مرداد 1391برچسب:, :: ::  نويسنده : Ali Sadeghi

بیچاره دخترها ؟؟؟؟

اگه خوشگل باشن می گن عجب جیگریه! اگه زشت باشن می گن کی اینو می گیره!
اگه تپل باشن می گن چه گوشتیه! اگه لاغر باشن می گن چه مردنیه!
اگه مودبانه حرفبزنن می گن چه لفظ قلم حرف می زنه!اگه رک و راست باشن می گن چه بی حیاست!
اگه یه خورده فکر کنن می گن چقدر ناز می کنه! اگه سری جواب بدن می گن منتظر بود!
اگه تند راه برن می گن داره می ره سر قرار! اگهاروم راه برن می گن اومده بیرون دور بزنه ول بگرده!
اگه با تلفن کارتی حرف بزنن می گن با دوست پسرشه!
اگه خواستگارو رد کنه می گن یکی رو زیر سر داره! اگه حرف شوهرو پیش بکشه می گن سر و گوشش می جنبه !
اگه به خودش برسه می گن دلش شوهر می خواد می خواد جلب توجه کنه ! اگه…………چکار کنه بمیره خوبه؟

 

 

بیچاره پسرها؟؟؟؟


اگه تیپ بزنن برن بیرون میگن با کی قرار داری؟
اگه لباس های معمولی بپوشن میگن اصلا سلیقه نداری.
اگه زیاد بگن دوستت دارم میگن باز چه نقشه ای تو سرته؟

اگه نگن دوستت دارم میگن پای کس دیگه ای وسطه؟
اگه زیاد بهتون بزنگن میگن اعتماد نداری.
اگه نزنگن میگن سرت خیلی شلوغه.
اگه تو خونه زیاد بخندن میگن لوس شدی.
اگه نخندن میگن چه مرگته عاشق شدی؟
اگه شام بخوان میگن همش به فکر شکمتی.
اگه شام نخوان میگن چی کوفت کردی



2 نظر

 
پسر : سلام.خوبی؟مزاحم نیستم؟
دختر: سلام. خواهش می کنم.? asl plz

پسر : تهران/وحید/۲۶ و شما؟
دختر‌ : تهران/نازنین/۲۲
پسر : اِ اِ اِ چه اسم قشنگی!اسم مادر بزرگ منم نازنینه.
دختر: مرسی!شما مجردین؟
پسر : بله. شما چی؟ازدواج کردین؟

دختر : نه. منم مجردم. راستی تحصیلاتتون چیه؟
پسر : من فوق لیسانس مدیریت از دانشگاه MIT اَمِریکا دارم. شما چی؟
دختر : من فارغ التحصیل رشته گرافیک از دانشگاه سُربن فرانسه هستم.
پسر : wow چه عالی!واقعا از آشناییتون خوشحالم.
دختر : مرسی. منم همین طور. راستی شما کجای تهران هستین؟
پسر: من بچه تجریشم. شما چی؟
دختر : ما هم خونمون اونجاس. شما کجای تجریش می شینین؟
پسر : خیابون دربند. شما چی؟
دختر : خیابون دربند؟ کجای خیابون دربند؟
پسر : خیابون دربند. خیابون…… کوچه……پلاک….شما چی؟
دختر : اسم فامیلی شما چیه؟
پسر : من؟ حسینی! چطور؟
دختر : چی؟وحید تویی؟ خجالت نمی کشی چت می کنی؟تو که گفتی امروز با زنت می خوای بری قسطای عقب مونده خونه رو بدی.!مکانیکی رو ول کردی نشستی چت می کنی؟
پسر : اِ عمه ملوک شمائین؟چرا از اول نگفتین؟راستش! راستش!دیشب می خواستم بهتون بگم امروز با فریده…. آخه می دونین………..
دختر : راستش چی؟ حالا آدرس خونه منو به آدمای توی چت میدی؟می دونم به فریده چی بگم!
پسر : عمه جان ! تو رو خدا نه! به فریده چیزی نگین!اگه بفهمه پوستمو میکّنه!عوضش منم به عمو فریبرز چیزی نمی گم!
دختر :‌ او و و و م خب! باشه چیزی بهش نمیگم. دیگه اسم فریبرزو نیاریا! راستی من باید برم عمو فریبرزت اومد. بای
پسر : باشه عمه ملوک! بای……



درباره وبلاگ


به قول فامیل دور :
شادمانی همه جا پشت در است ، در گشودن هنر است...!
************
خسیس بازی در نیار....!
دوست دارم نظرت رو در مورد پست هام بدونم...!
پيوندهاي روزانه
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان خـــــنـــــد^ه^ بـــــازار و آدرس as2012.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تماس با ما

خبرنامه وبلاگ:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید


آمار وبلاگ:
 

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 44
بازدید هفته : 71
بازدید ماه : 1360
بازدید کل : 178606
تعداد مطالب : 945
تعداد نظرات : 847
تعداد آنلاین : 1

« ارسال برای دوستان »
نام شما :
ایمیل شما :
نام دوست شما:
ایمیل دوست شما:

Powered by ParsTools




Future Google PR for as2012.loxblog.com - 3.28

.

چت روم

.



سرگرمی نمکی

 
 
 
با کليک بر روي +1 ما را در گوگل محبوب کنيد
td width= target=